۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

روزهای زیادی توی زندگیم بوده که من انتظار کشیده ام . برای آمدن کسی ، شنیدن کسی ، دیدن کسی ، رسیدن خبری ، رفتن به سفری ... روزهای زیادی بوده که انگشتهایم را قفل کرده ام توی هم و تکرار کرده ام " انتظار می تواند آدم را راحت از پا دربیاورد ..." روزهای زیادی بوده از فکر اینکه چقدر منتظرم ، باز هم شوکه شده ام ... اما این چند روز ، این هفته از همه آن روزها و انتظار ها و شمردن ها عمیق تر است ... من فریاد نمی کشم ، گُر نمی گیرم ، پشتم نمی لرزد ... اما منتظرم در این منتظرترین روزهای عمرم

هیچ نظری موجود نیست: